مینویسم " خوب بلدم بازی با کلمات را " همه چیزم در ان خلاصه میشود " ولی وقتی میپرسی برای چه مینویسی " من یاد شب بخیر هایش می افتم " یا صب بخیر های بعد از ظهرش " نور ضعیف ، چشمان تارم " موزیک will go on " یاد نفس هایت بخیر " قدم هایت " گمراه نشو من همانم " فقط عینک دودی به چشمانم است " زیباست نهایت رنگ " شکوه ... " بگذار فکر کنند نابیناست یا دوس ندارد ببیند قیافه اطرافیانش را " ولی رفیق شب بخیر هایت ازارم میدهد " بفهم چشمانم نمیخواهد ببیند به غیر شب را . . .
پاورقی : یادت بخیر ، روحت شاد ، فاصله میان ان بدبختی و این بدبختی من
پاورقی : بخوان رد شو برایم عادیست
پاورقی: شب بخیر