بازی میکنم " یا خود را به بازی میگیرم " تمام شدنش هیچ " شروعی که پایان بود " دور اخر است لعنتی "با توام میدانی اینجا اخر خط است؟؟ ، راهی نداری یا میمیری یا بر میگردی " بیخیال چه فرقی دارد وقتی همیشه برای تو بد بوده " خنده ام میگیرد از آبی که از سر گذشت " از جانی که دیگر نیست " از شبی که برایت روز شده " از روزی که برایت طعم تاریکی میدهد " از مزه های تلخ سیگار که برایت شیرین ترینند " از شیرینی هایی که برایت تلخی خاطراتت را رقم میزنند " از خاطراتی که در دلت غوغا میکنند " از دلی که شکسته " از شکسته ایی که مرد مینامند " از مردی که پیر شد " از پیری که چمدانش را بست " و چمدانی که چیزی در آن نیست... " بیخیال کسی که نمیخواند اراجیف مسخره ی تورا " بمان لعنتی ، بمانو بنویس ، گریه کن ، اه بکش " زندگی خودت است " اصلا میدانی چیست ؟؟؟ یک گالن بنزین ، یک فندک ، و شعله ایی که میسوزاند یکجا تو و خاطراتت را . . . . . .
پاورقی : چیزی نیست نگران نباش دلم ، خوب میدانم کف کرده ایی برای یک روزی که سگی نیست
پاورقی : رفتن زیباترین است نه ؟؟
پاورقی : خیلی آبی شده ام خیلی