بوسه بر شب

بوسه بر شب

بوسه بر شب

بوسه بر شب

سفید دوس داشتنی

 

 

 

 

در حال قدم زدن دوباره افکار وحشی ام  رم میکنند و افسارشان از دستم لیز میخورد " به همه چیز فکر میکنم " از درد جامعه تا سه هزار  میلیارد لعنتی " دلم درد میگیرد از دخترکی که چوب کبریت های نفروخته اش را میخورد " مردی خورشید را میخرد تا سیگارش را روشن کند "مردی دیگر برای اجاره خانه کلیه اش را میفروشد " زنی برای زیبایی کل بدنش را عمل میکند " دنیای عجیبی شده " یکی پول هایش را پارو میکند یکی اشک هایش را " اهای لعنتی ، همانی که چک های میلیاردی میکشی " با توام وقتی قهوه ات را سر کشیدی برای فالش سر چهار راه بیا " اینجا کودکانی هستند " که تقدیرشان را خیلی وقت پیش فروخته اند . . . " دست در جیبم میکنم دو ، سه ، چهار ، پنج  همه اش را دیروز و روزهای قبل ان خورده ام " استامینوفن را میگویم" برای امروزم باقی نمانده " هزیان میگویم بیخیال . . . 

 

 

پاورقی : دیگر برایم طعم اسمارتیز را میدهد همان قرص سفید دوس داشتنی 

  

پاورقی : بعضی وقت ها این سوال برایم پیش می اید که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سرهم می اوریم می بخشه؟ ولی بعد به  دورو برم نگاه میکنم و به ذهنم میرسد خدا خیلی وقته اینجا رو ترک کرده 

  

 

پاورقی : کاش تو مغازه ها هم کنار اسمارتیز ، کدئین میفروختن !!!

نظرات 1 + ارسال نظر
آیدین شنبه 23 آذر 1392 ساعت 23:15

خوب بود داداش موفق باشی و شاد
زندگی مثل کیوی هستش ، یه بار با پوست امتحانش کن خیلی میچسبه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.