همینگونه بود از روز صفرم تا اخرش " هر روز بهانه ای بیشتر تا نفس گیر ثانیه ها" میدانی شاید دنیایت از بدو تولد شب بود " شاید نفسهایت بی اختیار بود "شاید حضورت به اجبار " شاید هم میدانستی سیب چقدر در سرنوشت تاثیر گذار است " خیالی نیس دلت که گرفت دنیا را فش میدهی " دلت که شکست دوس داری زودتر سریال قلبت کم رنگ شود " یا حتی سمفونی مسخره قلبت پایان یابد همینگونه بود ، هست وخواهد بود تغیر نخواهد کرد ، بازهم بیخیال بود هایی که نبود شدند و نبودهایی که بود شدند ، دیدی همان مسخره گی همیشگی حتی وقتی دودل میشوی بین سیب و بهشت باز هم سیب برایت از بهشت خوشمزه تر است دست خودت نیس از روز صفرم اینگونه بوده هست وخواهد بود دیگر پرچم سفید هم نشان بدهم فایده ای ندارد فقط ماشه را بکش بهشتت قدر سیب ارزش دارد طعمش را بچش ؛ خوشمزه است نه ؟؟؟؟
پاورقی : چشمانت را ببند فقط یک تیر داری فرصت شلیک را از دست نده
پاورقی : نصف راه را رفتی بقیه را با چنگو دندان خودت را بالا بکش